راهنماي ماندگار
راهنماي ماندگار
حضرت محمد(ص)
نوشته شده در تاريخ سه شنبه 9 ارديبهشت 1393برچسب:داستان,داستان پيامبر, توسط امين نصيري |

دسته هايى از فرشتگان با اظهار شادى و شادمانى به ديدارم مى آمدند، تا اينكه به جايى رسيدم كه جبرئيل به همراه جمعى از فرشتگان به استقبالم آمدند. آن روز جبرئيل سخنى شنيدنى گفت : اگر امت تو بر دوستى و مهر على عليه السلام اجتماع مى كردند، خداوند متعال آتش جهنم را نمى آفريد.

 

دعا براى ميزبان

جابربن عبدالله گفت : ابوالهيثم غذايى پخت و رسول خدا صلى الله عليه و آله و يارانش را به خوردن آن دعوت كرد و چون اصحاب از خوردن غذا فارغ گشتند. رسول خدا صلى الله عليه و آله به يارانش فرمود: به برادر ميزبانتان ثواب برسانيد. عرض كردند: ثواب رسانيدن به او چگونه است ؟ فرمودند: هنگامى كه كسانى به خانه مردى داخل شدند و غذايش را خورده و نوشيدنى هايش نوشيده شد و براى او دعاى خير كردند. همين كار موجب ثواب رسانيدن به او خواهد شد.

 



دورى از مجادله

روزى رسول خدا صلى الله عليه و آله بر اصحاب خود در آمد و ديد كه : آنان با يكديگر مجادله و مخاصمه مى كنند. نبى اكرم صلى الله عليه و آله سخت خشمگين شد كه از شدت غضب چهره مباركش چنان سرخ گشت ، تو گويى دانه هاى انار بر رخسار مبارك شكسته شده است ، و فرمود: آيا براى همين كارها خلق و به خاطر اين مسائل ماءمور شده ايد كه بعضى از كتاب خدا را با بعضى ديگر بياميزيد؟ بنگريد به چه ماءموريد، به آن عمل كنيد و از چه چيزهايى نهى شده ايد، از ارتكاب آنها اجتناب ورزيد.

 



بوسيدن دست كارگر

وقتى رسول خدا صلى الله عليه و آله از غزوه تبوك برگشتند. سعد انصارى به استقبال آن حضرت رفت و نبى اكرم صلى الله عليه و آله با او مصافحه كرد و چون دست در دست سعد گذاشت ، فرمود، اين زبرى چيست كه در دستهاى توست ؟ عرض كرد: يا رسول الله ! با بيل و كلنگ كار مى كنم و براى خانواده ام روزى فراهم مى نمايم . رسول خدا صلى الله عليه و آله دست سعد را ببوسيد و فرمود: اين ، دستى است كه حرارت آتش دوزخ به آن نرسد.

 



بخششى كريمانه

سهل بن سعد ساعدى مى گويد : جبّه اى از پشم سياه و سپيد براى پيامبر بزرگوار اسلام دوختم كه حضرت از ديدن آن به شگفت آمد و با دست مباركش آن را لمس كرده ، فرمود : نيكو جبّه اى است . مردى اعرابى كه آنجا حاضر بود گفت : اين جبّه را به من عطا كن ! حضرت بى درنگ آن را از تن مبارك برداشت و به او بخشيد.



بلند شدن به احترام مؤ من

رسول خدا صلى الله عليه و آله در مسجد نشسته بودند كه مردى وارد شد و آن حضرت به احترام او از جاى خويش برخاست . مرد گفت : اى رسول خدا! جاى گسترده و وسيع است . آن حضرت فرمود: اين از حقوق مسلمان بر مسلمان ديگر است كه چون وى را براى نشستن نزديك خويش ديد، براى او جابجا شود.

 



برخورد با پيامبر(ص)

در حدود سال دهم هجرت كه برو و بيا زياد است و شهرت پيغمبر در همه جا پيچيده است يك عرب بياباني مي آيد خدمت پيغمبر . وقتي كه مي خواهد با پيغمبر حرف بزند ، روي آن چيزهايي كه شنيده رعب پيغمبر او را مي گيرد ، زبانش به لكنت مي افتد . پيغمبر ناراحت مي شود : از ديدن من زبانش به لكنت افتاد ؟ ! فورا او را در بغل مي گيرد و مي فشارد كه بدنش بدن او را لمس بكند : برادر ! هون عليك آسان بگو ، از چه مي ترسي ؟ من از آن جبابره اي كه تو خيال كرده اي نيستم : لست بملك . من پسر آن زني هستم كه با دست خودش از پستان بز شير مي دوشيد . من مثل برادر تو هستم ، هر چه مي خواهد دل تنگت بگو . آيا اين وضع ، اين قدرت ، اين نفوذ ، اين توسعه و اين امكانات يك ذره توانسته است روح پيغمبر را تغيير بدهد ؟ ابدا . عرض كردم كه تنها پيغمبر چنين نيست ، پيغمبر و علي مقامشان خيلي بالاتر از اين حرفهاست ، بايد برويم سراغ سلمانها ، ابوذرها ، عمارها ، اويس قرني ها و صدها نفر امثال اينها .



مواسات با برادر دينى

ابوسعيد خرگوشى در كتاب شرف النبى مى نويسد : يكى از ياران پيامبر (صلى الله عليه وآله)در حال نيازمندى ازدواج كرد و از آن حضرت چيزى خواست ، پيامبر (صلى الله عليه وآله) به خانه عايشه رفت و فرمود : چيزى داريم كه اين صحابى را با آن مواسات كنيم ؟ عايشه گفت : در خانه ما زنبيلى است كه مقدارى آرد داخل آن است ، پيامبر (صلى الله عليه وآله)آن زنبيل را با آرد به آن صحابى داد در حالى كه براى خود چيزى نداشتند.



آداب جنگ

هرگاه پيامبر صلى الله عليه و آله تصميم مى گرفت لشگرى را به جنگى بفرستد، آنها را مى طلبيد و در مقابل خود نشانده و مى فرمود: به نام خدا و در راه خدا و بر روش پيامبر او حركت كنيد. به دشمنان خويش خيانت نكنيد، آنها را مثله ننمائيد و با آنها مكر نورزيد. پيرمرد ضعيف و زن و كودك را نكشيد. درختان را قطع ننمائيد، مگر اينكه ناچار شويد. هر كس از مسلمين از كوچك و بزرگ توجهى به يكى از مشركين داشته باشد و او را پناه بدهد، او در امان است تا كلام خدا را بشنود، اگر از شما متابعت كرد از برادران دينى شما محسوب مى شود، و اگر امتناع كرد، او را به منزلگاه خود برسانيد و از خدا استعانت جوئيد.

 

آداب ديدار

مردى به خانه رسول خدا صلى الله عليه و آله آمد و درخواست ديدار نمود، هنگامى كه پيامبر صلى الله عليه و آله خواست از خانه خارج شود و به ديدار آن مرد برود، جلو آينه يا ظرف بزرگى از آب داخل اتاق ايستاد و سر و صورت خود را مرتب كرد.
عايشه از ديدن اين كار تعجب كرد. پس از بازگشت آن حضرت پرسيد: يا رسول الله ، چرا هنگام رفتن در برابر ظرف آب ايستادى و موها و سر و صورت خود را مرتب كردى ؟
فرمود: اى عايشه ، خداوند دوست دارد، هنگامى كه مسلمانى براى ديدار برادرش مى رود، خود را براى ديدار او بيارايد!



احترام به ديگران

حضرت على عليه السلام فرمود:
رسول اكرم صلى الله عليه و آله هرگز با احدى دست نداد كه دست خود را از دست او جدا كند، تا اينكه طرف دست خود را جدا مى ساخت و احدى كارى به او نمى سپرد كه آن را رها كند، تا زمانى كه طرف از حاجت خود صرفنظر مى كرد. و با احدى به گفتگو نپرداخت كه سكوت كند، تا وقتى كه طرف ساكت مى شد، و بالاخره هرگز ديده نشد كه آن حضرت پا مبارك را در برابر همنشينى دراز نمايد.



ساده زيستى

عده اى از همسران پيامبر صلى الله عليه و آله گفتند: ما وضعمان خيلى ساده است . ما هم زر و زيور مى خواهيم ، از غنايم به ما هم بدهيد. حضرت محمد صلى الله عليه و آله فرمودند:
زندگى من ، زندگى ساده است . من حاضرم شما را طلاق بدهم و طبق دستور قرآن كه زن مطلقه را بايد مجهز كرد، حاضرم چيزى هم به شما بدهم . اگر به زندگى ساده من مى سازيد، بسازيد، و اگر مى خواهيد رهايتان كنم ، زهايتان بكنم . البته همه شان گفتند: خير، ما به زندگى ساده مى سازيم .



ديوانه واقعى

امير المؤ منين عليه السلام فرمود: با پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله بر جمعى گذشتيم ، نبى حق فرمود: براى چه گرد هم جمع شديد؟ عرض ‍ كردند: يا رسول الله ، اين مرد ديوانه است كه غش مى كند و ما بر گرد او جمع شديم . پيامبر فرمود: اين ديوانه نيست ، بلكه بيمار است . سپس ‍ فرمود: دوست داريد ديوانه حقيقى را بشناسيد؟ عرض كردند: بلى يا رسول الله ، پيامبر اسلام فرمود: ديوانه آن كس است كه از روى تكبر و غرور راه مى رود، و با گوشه چشمش نگاه مى كند، و شانه هاى خود را از سر بزرگى مى جنباند، و با آنكه گناه خدا را مى ورزد، آرزوى بهشت از خدا دارد.
مردم از شرش آسوده نيستند، و به خيرش اميدى نيست . ديوانه اين است ، ولى اين مرد بيمار و گرفتار است.



مهربانى با كودكان

روزى پيامبر صلى الله عليه و آله همراه يارانش از راهى عبور مى كردند. در آن مسير كودكانى مشغول بازى بودند، نزد يكى از آنان نشست ، و پيشانى او را بوسيد و با وى مهربانى كرد علت آن را از وى پرسيدند. حضرت پاسخ داد: من روزى ديدم اى كودك هنگامى كه با فرزندم حسين عليه السلام بازى مى كرد، خاكهاى زير پاى حسين را بر مى داشت ، و به صورت خود مى ماليد. بنابراين چون او را از دوستان حسين است ، من هم او را دوست دارم ، جبرئيل مرا خبر داد اين كودك از ياران حسين عليه السلام در كربلا خواهد بود.



كاشتن درخت

جابربن عبدالله انصارى (ره ) گفت : رسول خدا صلى الله عليه و آله بر ام مبشر انصارى در نخلستانى كه داشت ، وارد شدند و فرمودند: اين نخل ها را مسلمان كاشته يا كافر؟ عرض كرد: مسلمان آنها را كشت كرده است . فرمودند: مسلمان هر درختى بنشاند، يا زراعتى بكند و آدمى و چهارپايان از آن بخورند براى او صدقه به حساب مى آيد.



كرامت

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به يكى از خانه هاى خود وارد شد و اصحاب او به محضرش مشرف شدند، تعداد اصحاب بسيار بود و اتاق پر شده بود.
جريربن عبدالله در اين هنگام وارد شد، اما جايى براى نشستن نيافت و در نزديكى درب نشست .
پيامبر صلى الله عليه و آله عباى خود را برداشت و به او داد و فرمود: اين عبا را زيرانداز خود قرار ده . جرير عبا را گرفت ، و بر صورت خود واگذارد و آن را مى بوسيد و گريه مى كرد آنگاه آن را جمع كرد و به پيامبر صلى الله عليه و آله رو كرد و گفت : من هرگز بر روى جامه شما نمى نشينم . خداوند تو را گرامى بدارد، همان گونه كه مرا گرامى داشتى .
پيامبر صلى الله عليه و آله نگاهى به سمت چپ و راست خود كرد و سپس ‍ فرمود: هرگاه شخص محترمى نزد شما آمد، او را گرامى بداريد، و همچنين هر كسى كه را از گذشته بر شما حقى دارد؛ او را نيز گرامى بداريد.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.